loading...
◄وبلاگ پسرتنها ...
پسر تنها بازدید : 92 سه شنبه 28 تیر 1390 نظرات (0)

شب سردی است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا به دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چه قدر تاریک است خنده ای کو که به دل انگیزم ؟ قطره ای کو که به دریا ریزم ؟ صخره ای کو که بدان آویزم ؟ مثل این است که شب نمنک است دیگران را هم غم هست به دل غم من لیک غمی غمنک است

پسر تنها بازدید : 80 سه شنبه 28 تیر 1390 نظرات (0)
به احساس غمگین خواستن تو ..به اون غم .. قسم .. به تک تک ظلم های این زمانه قسم .. تو برای منی .. من برای تو .. ستمگر به هر ستم تو قسم .. تو دلم آتیش زدی در فصل بارون .. نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو.. تو به من زخمهای زدی .. که نمی خوام مرحمشون کنم .. نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو .. در دلم خواهشم هام می میرن .. با مردن هر کدوم .. جوون رو می گیرن.. زهر جدای رو نمی خوام بخورم .. نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو .. این فصل خاطرات تو .. یاد اون حرفهای عاشقونه .. با فراموش شدن این خاطرات ما دیگه هیچ وقت به هم نمی رسیم.. نمی خوام .. نمی خوام .. نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو ..
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 660